mercredi 14 juillet 2010

فرخی آزادی

آن زمان که بنهادم، سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم، از براي آزادی
تا مگر به دست آرم، دامن وصالش را
مي دوم به پاي سر، در قفای آزادی
با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می کند دایم بر بنای آزادی
در محيط طوفان زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد، با خدای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را، گر کنی ز خون رنگين
می توان ترا گفتن، پيشوای آزادی
"فرخی" ز جان و دل، می کند در اين محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire