dimanche 9 mai 2010

ملک الشعرا بهار

بیقین میتوان گفت که بهار بزرگترین شاعر بعد از عصر حافظ است از جهت متانت کلام و تسلط بر ترکیبات و پشتوانه فرهنگی شعر و درد فشردهای که همواره در دل این شاعر بزرک استاین غزل مربوط است به زمانی که رضا شاه او را زندانی کرده است
در واقع در مجلس پنجم که قرار شد قاجارها را خلع و رضا شاه را شاه کنند عده ای مخالفت کردند از جمله مرحوم مستوفی مدرس تقی زاده دولت آباذی دکتر مصدق و یکی از شاهکارهای سخنرانی هایش را اونجا ایراد کردکه گفت این مرد لایقی است بگذارید نخست وزیر بماند و قانونی عمل کن و بهار هم از مخالفین بود
بعد از اینکه رضا شاه به قدرت رسیدمخالفان خود را یک یک از میان برداشت اگر ازادیخواهی زنده بود چون عارف قزوینی و بهار را بهار ها به این سو وان سو تبعید کرد و یا به زندان انداختاین غزل اشاره به دیکتاتوری رضا شاه است
برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل میگذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاباش قدومش همه فریاد کنید
یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان
چون تماشای گل لاله و شمشاد کنید
هر که دارد زشما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد منش آزاد کنید
شمع اگرکشته شد از باد مدارید عجب
یاد پروانه هستی شده بر باد کنید
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین
سخنی گفته و غمگین دل فرهاد کنید
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانه صیاد کنید
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید
گر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش محال است که آباد کنید
کنج ویرانه ی زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خداد داد کنید

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire