dimanche 14 novembre 2010

شعری از فرخی سیستانی



عید فرخنده از: فرخی سیستانی
مختصری از شرح حال :
ابوالحسن علی بن جولوغ متخلص به فرخی یکی از ستارگان سخن پارسی است . او در سیستان روی به جهان نهاد و پس از کودکی به یاری قریحه خداداد و همت بلند خویش در علوم ادبی و موسیقی به کمال رسید و سخنوری توانا شد . نظامی عروضی صاحب چهارمقاله در باره او مینویسد : " شعر خوش گفتی و چنگ ترزدی " فرخی در آغاز جوانی پیشکار یکی از مهتران که در ان روزگار به دهقان معروف بودند بود ، تا تینکه همسر اختیار کرد و هزینه اش بیفزود . به دهقان نامه نوشت تا بر راتبه اش بیفزاید . دهقان بر پشت نامه نوشت : " اینقدر از تو دریغ نیست و افزون از این را روی نیست . "
فرخی ناچار در جستجوی ممدوحی بر امد تا اورا مدح کند و زندگی بگذراند . او شنید که والی چغانیان در ماورالنهر امیر ابو المظفر احمدبن محمد ادب پرور است و خود نیز شعر میسراید . چکامه ای سرود و با کاروان حله آهنگ چغانیان کرد . بهاران به سرزمین سرسبز چغانیان رسید و به واسطه عمید اسعد وزیر امیر به نزد امیر رفت و چکامه خود و قصیده ای در وصف داغگاه امیر با اواز خوش بخواند . امیر با او مهربانی کردو مرتبه دست بوسی به او ارزانی داشت و دیر گاه در خدمت امیر به سر برد وبا جلال و حشمت فراوان به غزنه رفت و به دربار محمودبن سبکتکین راه یافت و ملتزم رکاب شاه شد .
او تاسال وفات خویش در 429 قمری و در زمانی که شاعر حماسه سرای ایران فردوسی بزرگ میزیست و هرگز دهان به مدح کسی باز نکرد ، برای محمود وفرزندانش مسعود و محمد و بزرگان دربار غزنه قصاید فراوان سرود و مدح انها را گفت .
فرخی در وصف طبیعت و بیان حال عاشق ومعشوق و شرح مجلس بزم و رزم ستایشگری بسیار تواناست . شعر زیر با نام عید فرخنده از سروده های معروف اوست
:
روزه از خیمه ما دوش همی شد به شتاب عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم : چونید شمایان به نبید ؟ همه گفتند : صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافث؟ نتوان گفت مر اورا که زما روی متاب
چه شود گر برود ؟ گو برود نیک خرام رفتن او برهاند همگان را ز عذاب
روزه آزادی تن جوید ، او را چکنم ؟ چو اسیران نتوان بست مر اورا به طناب
عید بر ما می آسوده ، همی عرض کند روزه ما را چو بخیلان به ترحم ، دهد آب
گر همه روی جهان زرد شد از زحمت او شکر لله که ، کنم سرخ رخ از باده ناب
گوشه میکده از باده کنون بینی مست مفتی شهر که بد معتکف ، اندر محراب
مغزمان روزه پیوسته تبه کرد و بسوخت بو که با زیر همی راست کند رود و رباب
بسر چنگ همی بر کشد ابریشم چنگ ما و این عید گرامی به سماع و می ناب

معانی بعضی لغات :
نبید = نوعی شراب تهیه شده از جو ، برنج ، ارزن ( آبجو )
تافتن = پیچیدن ، برگرداندن
می آسوده = می کهن در خم مانده
مفتی شهر = شخص صاحب فتوا ، فقیه
معتکف = گوشه گیر ، خلوت گزیده
زیر = نوعی ساز موسیقی
راست کردن = هماهنگ کردن
سماع = دست افشاندن ، پایکوبی ، رقص



Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire